اين روزا همه چيرو داغون ميبينم ...!
اصلا اين لفظ افتادنه سر زبونم ..!
نماز خوندنم داغون شده ..!
حال و احوال داغون شده ..!
درس و دانشگاه كه خيلي وقته داغون شده ..!
روابط داغون شده ...!
انگيزه داغون شده ..!
دو روز ديگه صد روز پاكي رو ميگذرونم ...!
اما يادم رفته اصلا واسه چي داشتم ميجنگيدم ..!
اينم داغون شده ...!
خود ِ داغون هم ، داغون شده بنده خدا ..!
داداش اهورا
دلتنگي يه حسيه كه بايد بعضي وقتا باشه
اصن بايد باشه
تا آدم قدر دل بستگياي ديگشو بدونه
اونايي كه دلشون پاكه دلتنگ ميشن
پس دلتنگي لازمه كه باورت بشه اهميت ميدي
كه باورت بشه پاكي
بايد باواقعيتاي زندگي كنار اومد
زودي از بين ميره اين ناراحتي
اصن خاصيتش اينه كه يهو مياد و يهو ميره
فقط آروم باش
ياد خدا آرامشه
يادش كن داداش
يا علي
امشب اعصابم فوق العاده خرابه
نمیدونم چکارکنم که بهتر بشم
واقعا که
ناامید شدم
اه اه اه اه اه اه اه
اینم زندگیه ما داریم
خدا خدا
ولی شکرت
داداش مجتبي آخه چرا؟
ميدوني چيه؟
شنيدي جريان اون مرد خرپولي رو كه چشاش بيمار بود و به هر دري زد كه خوب بشه نشد؟
تااينكه يه روز 1طبيبي پيدا شد گفت دوات اينه كه چند وقت فقط رنگ سبز ببيني تا چش و چالت ريديف شه
طرف كلي خرج كرد اصن خودشو كشت تا همه دكوراسيون و سيستمو سبز كرد هركي ميومد ملاقاتش بايد سبز مي پوشيد و...
تا اينكه خوب شد
1روز اتفاقي پزشكه رو ديد
گفت مرسي از تجويزخوبت
خوب شدم ولي خيلي واسم خرج داشتش
دكتره بهش گفت
اين همه خرجيدن لازم نبود،فقط كافي بود كه 1عينك سبز به چشات بزني
مشكلات زندگي ما همين جوري ان
ما نميتونيم دنيامونو تغيير بديم،نميتونيم ديگرانو عوض كنيم
مشكل مشكلات ما نيستن،مشكل ما تو نگاه خودمونه
به اين كه چطوري به دنيامون به مشكلاتمون نگاه كنيم
چون خيلي رفتي تو فاز غم،اتفاقاي خوبو نميبيني
داداش مجتبي من 10روز بعد شما اومدم كانون،تاحالا اينجوري نديده بودمت
اتفاقي برات افتاده داداش خوبم؟
(1391 آبان 22، 20:28)ترلان نوشته است: [ -> ]ادم گاهی اوقات چه اشتباهی میکنه دیگرونو مرهم خودش میدونه
آره ترلان جان
بدجور باهات موافقم
خيلي سخته كسي كه بهش اعتماد كردي خودش بشه 1درد ديگه
ولي بايد ازش ياد بگيري كه اعتماد كردن به ديگران تو اين دنيا كه هم دوستيا سست شده و هم خيليا منتظرن كه زيرآبتو بزنن و خرابت كنن اشتباهه
بهترين دوستت بعد از خدا خودتي
پس بايد ياد بگيري خودت هواي خودتو داشته باشي آجي جونم
اصولا ادم یه وقتایی میخاد که یکی بهش یکم نصیحت کنه
اینم از شانس ما
(1391 آبان 22، 22:00)Mi6united نوشته است: [ -> ]اصولا ادم یه وقتایی میخاد که یکی بهش یکم نصیحت کنه
اینم از شانس ما
ببخشيد داداش
من ميخواستم براتون بنويسم
اما از مشكلتون هيچي نميدونم
ميشه بدونم
چي ناراحتتون ميكنه؟
(1391 آبان 22، 22:07)RaNg!N KaM00N نوشته است: [ -> ] (1391 آبان 22، 22:00)Mi6united نوشته است: [ -> ]اصولا ادم یه وقتایی میخاد که یکی بهش یکم نصیحت کنه
اینم از شانس ما
ببخشيد داداش
من ميخواستم براتون بنويسم
اما از مشكلتون هيچي نميدونم
ميشه بدونم
چي ناراحتتون ميكنه؟
هیچی برادر من
خودتو درگیر نکن
حل شد الحمدلله
یکم گرفته بودم و حالا بهتر شدم
الحمدلله
خدایا قلبم درد میکنه
چقد کثافتم من چقد
دیگه داره حالم از خودم بهم میخوره به خدا اگه خود کشی گناه نبود تا حالا شونصد بار خودمو کشته بودم.
خدایا چرا تا کم میارم گناه میکنم اصلا قدرت تحمل مشکلاتو ندارم.
سریع خودمو میبازم
به قرآن دیگه به هیچکس رحم نمیکنم دیگه دارم نابود میشم
خدایا محرمم اومد امسال میخوای با هام چیکار کنی
میشه ببریم
من نمیخوام اینجا باشم
یه وقتایی دلم میخواد خدا بیاد پایین و بگه از آدما خسته شدی
بیا بریم.
من نمیتونم توبه کنم
دارم میمیرم به خدا....
توبه گرگ مرگه
من فقط با مرگ از اون نجاست پاک میشم.
امام حسین شرمندتم
خیلی شرمندم یعنی دوست دارم آب شم برم تو زمین
هیچی برام مهم نیست.
دوست خوبم، خوشحال عزیز
دیروز بخشی از نامه 31 امام علی به فرزندشون امام حسن را گذاشتم
فکر کنم با حال روحی الان شما بی ربط نباشه، پیشنهاد میکنم بخونیش و خب یک کوچولو
در موردش فکر کنی، و مهم تر از همه اینکه چه کسی این مطالب رو گفته؟ علی علیه السلام
و علی علیه السلام که درود خدا بر او باد فرمود به فرزند خویش (بخشی از نامه 31 نهج البلاغه)
" و بدان، كه خداوندى كه خزاين آسمانها و زمين به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است
و از تو خواسته كه از او بخواهى تا عطايت كند و از او آمرزش طلبى تا بيامرزدت
و ميان تو و خود، هيچكس را حجاب قرار نداده و تو را به كسى وانگذاشت كه در نزد او شفاعتت كند
و اگر مرتكب گناهى شدى از توبه ات باز نداشت و در كيفرت شتاب نكرد.
و چون بازگشتى سرزنشت ننمود و در آن زمان، كه در خور رسوايى بودى، رسوايت نساخت
و در قبول توبه بر تو سخت نگرفت و به سبب گناهى كه از تو سرزده به تنگنايت نيفكند و از رحمت خود نوميدت نساخت.
بلكه روى گردانيدن تو را از گناه، حسنه شمرد. و گناه تو را يك بار كيفر دهد و كار نيكت را ده بار جزا دهد. و باب توبه را به رويت بگشود.
چون ندايش دهى ، آوازت را مى شنود و اگر براز سخن گويى، آن را مى داند.
پس حاجت به نزد او ببر و راز دل در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شكوه نماى و از او چاره غمهايت را بخواه و در كارهايت از او يارى بجوى
و از خزاين رحمت او چيزى بطلب كه جز او را توان عطاى آن نباشد"
(1391 آبان 22، 23:46)خوشحال نوشته است: [ -> ]امام حسین شرمندتم
خیلی شرمندم یعنی دوست دارم آب شم برم تو زمین
هیچی برام مهم نیست.
باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی... گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست........ صد بار اگر توبه شکستی باز آی
دارم به صدفی روی ساحل نگاه میکنم
میخوام برش دارم
یه موج میاد و کف های روی آب تمومی زیبایی صدفی که جلو چشمم بود رو، ازم مخفی میکنه
پاهام خیس میشه...انگار دارم تو شن ها یکمی فرو میرم
موج برمیگرده سمت دریا
صدف ام دیگه سرجاش نیست....
هدف های زندگیم همون صدف هان... کافیه هجوم یه مشکل و دردسر هدف رو از جلوی چشم دور کنه...
و بعدش چشم باز میکنی که میبینی دیگه دیر شده و هدف ات از دستت رفته.
باید زودتر خم میشدم و اون رو میگرفتم تو مشت ام...
گاهی هم آدم خودش تو دریاست...تو هجوم موج های مختلف
نباید بزاری موج ها مسیرت رو عوض کنن... تلاش لازمه تا بتونی برگردی سر جات و اونجایی که میخوای که باشی ، باشی! بودن خیلی مهمه...
بعضی ها حضور دارن...اما انگار نیستن...
سلام
خیلی اعصابم از دست خودم خورده
با دستای خودم کارمو خراب کردم
برای طرحم یه بیمارستان خوب بهم پیشنهاد شد
بدون اینکه دربارش تحقیق کنم و صرفا از روی اسمش گفتم من اینجارو دوست ندارم
منو یه جای دیگه بندازین
حالا منو انداختن یه بیمارستانی که فکر می کردم خوبه حالا می بینم زمین تا آسمون هم از نظر محیط و هم از نظر کار با اون اولی فرق داره
اصلا علاقه ای به محیط و شرایط کاریش ندارم ، هیچ همکاری هم ندارم! کلی با مدیرش حرف زدم که چرا اینجا اینطوریه!!؟
گفتن رسیدگی میکنیم ولی من که بعید می دونم
دیگه هم نمی تونم جامو عوض کنم
طرحمون اختیاریه، نمی دونم می تونم انصراف بدم یا نه؟؟
فقط برای اینکه مریضاش خیلی به من احتیاج دارن ، دارم اونجارو تحمل میکنم
گاهی وقتا یه حسی بهم میگه که خدا خواست اینطوری شه، ولی آخه خدا که اولش به من یه انتخاب بهتر داد
من لگدش زدم
اصلا بدجور حالم گرفتس
به نظرتون چیکار کنم؟
ببخشید پرحرفی کردم
فقط خواستم یکم خالی شم!