(1395 تير 16، 0:27)زینبی نوشته است: [ -> ]ولی این واسه ی دختر سخته که از طرف پدرش تحقیر بشه
وپدرش بجای اینکه ارامش روانیشو ایجاد کنه برعکس خودش عامل ایجاد تنش باشه
معلومه که سخته... خیلی هم سخته...
صبر هم همین جاها معنی پیدا می کنه دیگه...
همسایه ی آروم و باوقار صبر کردن داره؟
سفر رفتن با فامیل لارج صبر کردن داره؟
تو شرایط گل و بلبل و سنبل...
کنار آدم های روشن ضمیر و فهیم...
که دیگه دعوت به صبر معنی پیدا نمی کنه...
پدر باعقل صبر کردن داره؟
من هر شب دعا می کنم خدایا یه کاری کن پدرم بیشتر بهم نگاه کنه...
بیشتر بهم دستور بده...
بیشتر هدایتم کنه...
پدر کم عقله که صبر کردن داره...
اف که بهش نمیگم هیچ... بهش نیکی و احسان هم کنم...
یه وقتا گوش های ما باید در باشن و دروازه...
همین!
قرار نیست به هر حرفی واکنش نشون بدیم...
قرار نیست به هر حرفی عمل کنیم...
قرار نیست زندگیمون رو دو دستی تقدیم کسی دیگه کنیم...
و
این رو هم در نظر بگیریم...
خیلی وقتا والدین نیت شون خیره... فقط راه پیاده کردن نیت های خیرشون رو بلد نیستن...
دلشون می خواد حواس شون رو به من بدن... ولی کسی بهشون یاد نداده چطور این مواظبت رو انجام بدن...
فهم کم شون رو طاقت بیاریم...
هم برای فهم اون ها دعا کنیم... هم برای فهم خودمون...
که پس فردا بچه هایی که ما پدر و مادر اون ها هستیم، حس های مشابه ما رو تجربه نکنن...
(1395 تير 16، 1:02)زینبی نوشته است: [ -> ]درسته میتونه ولی بهای تونستن خیلی سنگینه وپدرومادر بیخیال مسببشن که همچین شرایطی برا فرزندشون بوجود میاد
بله بهاش سنگینه... اما پاداشش هم سنگینه...
آدم وقتی پاداش های دنیوی رو می بینیه، مدام به این فکر می کنه پاداش های اخروی چی می تونه باشه؟
اصلا لازمه باشه!؟
و
مادر و پدر اگه بی خیال باشن... خدا این قدرا هم بی خیال نیست...
من هر بلایی دلم خواست سر بچه ام بیارم، بعد برم یه قرآن به سر بگیرم و تموم؟
بعد توهم بزنم که بخشیده هم شدم؟
نخیر...
ادبی که به بچه ات یاد ندادی رو برو یاد بده تا بخشیده شی...
تو تربیتی که کوتاهی کردی برو جبران کن تا بخشیده شی...
نمازی که به بچه ات یاد ندادی رو یاد بده تا بخشیده شی...
راه رشدی که از بچه ات سلب کردی رو بهش نشون بده تا بخشیده شی...
بخشیده شدن هم نشانه هایی داره...
این چطور بخشیده شدنیه که روز به روز ظلم من نسبت به بچه ام بیشتر میشه؟
پ.ن:
مخاطب من شخص خاصی نبود...
این ها هم که نقل قول کردم بهانه ای بود برای گفتن این حرف ها...