1392 آذر 7، 8:40
سلام
خیلی ناامیدم.خیلی
اصلا انگیزه ای ندارم
یک ذره روزنه امید تو وجودم روشن نیست
اصلا دست دلم ب درس خوندن و کتاب خوندن نمیره
داره گریه ام میگیره
وقتی پام رو گذاشتم واسه ارشد تو دانشگاه
گفتم باید شاگرد اول بشم
خیلی سعی کردم از همون اول حسابی تلاش کردم
چه کارهای سمینارم و چه امتحانام
ولی انگار عکس شد
حاصل زحمات و تلاشام عکس شد
حاصل توکل ب خدام عکس شد
بچه ها برای اینکه از استادا نمره بگیرند هر کاری میکردند
از هدیه خریدن تا تمنا و درخواست کردند
ولی من گفتم توکلم بخداست
همه تلاشام بعهده خودم بود
هیچکدوم از کارام رو ندادم کسی دیگه واسم انجام بده
خوب هم مایع گذاشتم
الان ک معدل کلم رو میبینم آه میکشم
میگم خدا تو ک شاهد بودی
آخه چرا؟
من هیچ شانسی ندارم!هیچی!
شاید آزاد قبول بشم
اید هم بین اللملی
ولی خرج داره
کی خرجمو بده
اصلا این همه خرج کردم، بعدش کار هست؟!
آینده روشنی که بخوام واسش برم جلو ندارم
درس خوندن رو دوست دارم
کارهای علمی رو دوست دارم
پژوهش کردن رو دوست دارم
نمیخوام بفرض دکترا گرفتم برم شرکت بیمه بشم کارمند!
همه با آرزوهاشون زنده اند
تنها آرزوم فقط همینه
عضو هئیت علمی بشم
یک پژوهشگر خوب بشم
اما می بینم انگار نه انگار!
خیلی عقب ام
خیلی!
دلم گرفته!
داره گریه ام میگیره
کی میتونه آرومم کنه!
کی میتونه!
یک هفته است دارم میرم حرم اشک میریزم
بخدا و امام رضا گفتم
ولی نمیدونم چرا این ناامیدی ازم دور نمیشه
چرا انگیزه نمیاد تو وجودم
ای خدا چکار کنم؟
دارم ب بیهودگی میرسم
تو کانون کسی هست دکترا سراسری قبول شده باشه
معدلش کم بوده باشه.واسه دانشگاه ازاد بوده باشه
آره؟
بیاد جلو و آرومم کنه؟!
چکار کنم؟
چکار کنم؟
خیلی ناامیدم.خیلی
اصلا انگیزه ای ندارم
یک ذره روزنه امید تو وجودم روشن نیست
اصلا دست دلم ب درس خوندن و کتاب خوندن نمیره
داره گریه ام میگیره
وقتی پام رو گذاشتم واسه ارشد تو دانشگاه
گفتم باید شاگرد اول بشم
خیلی سعی کردم از همون اول حسابی تلاش کردم
چه کارهای سمینارم و چه امتحانام
ولی انگار عکس شد
حاصل زحمات و تلاشام عکس شد
حاصل توکل ب خدام عکس شد
بچه ها برای اینکه از استادا نمره بگیرند هر کاری میکردند
از هدیه خریدن تا تمنا و درخواست کردند
ولی من گفتم توکلم بخداست
همه تلاشام بعهده خودم بود
هیچکدوم از کارام رو ندادم کسی دیگه واسم انجام بده
خوب هم مایع گذاشتم
الان ک معدل کلم رو میبینم آه میکشم
میگم خدا تو ک شاهد بودی
آخه چرا؟
من هیچ شانسی ندارم!هیچی!
شاید آزاد قبول بشم
اید هم بین اللملی
ولی خرج داره
کی خرجمو بده
اصلا این همه خرج کردم، بعدش کار هست؟!
آینده روشنی که بخوام واسش برم جلو ندارم
درس خوندن رو دوست دارم
کارهای علمی رو دوست دارم
پژوهش کردن رو دوست دارم
نمیخوام بفرض دکترا گرفتم برم شرکت بیمه بشم کارمند!
همه با آرزوهاشون زنده اند
تنها آرزوم فقط همینه
عضو هئیت علمی بشم
یک پژوهشگر خوب بشم
اما می بینم انگار نه انگار!
خیلی عقب ام
خیلی!
دلم گرفته!
داره گریه ام میگیره
کی میتونه آرومم کنه!
کی میتونه!
یک هفته است دارم میرم حرم اشک میریزم
بخدا و امام رضا گفتم
ولی نمیدونم چرا این ناامیدی ازم دور نمیشه
چرا انگیزه نمیاد تو وجودم
ای خدا چکار کنم؟
دارم ب بیهودگی میرسم
تو کانون کسی هست دکترا سراسری قبول شده باشه
معدلش کم بوده باشه.واسه دانشگاه ازاد بوده باشه
آره؟
بیاد جلو و آرومم کنه؟!
چکار کنم؟
چکار کنم؟