درد دلت رو خوندم رز، اولا سلام، دیگه می خوام باشم
من فکر می کنم شامل درد دلت نبودم، چون سعی می کردم با بچه ها در ارتباط باشم
یعنی واقعا تواب خانم رفت؟؟؟؟!!!!
چه یکهویی!
انشالله که دیگه نرند بچه ها.
می دونم شرایط زندگی همه تغییر میکنه ولی در هر صورت هفته ای یک بار که می تونیم سر بزنیم به کانون.
اون امضایی رو که ای سی نو جمع کرد رو که یادتون هست؟؟!!؟(البته خود این ای سی نو معلوم نیست کجاست!!!!!!!)
--------------------------------
راستی یادتونه گفته بودم مصاحبه دارم.
عجب مصاحبه ی خنده داری بود!
یک چیزایی اون میگفت من نمی فهمیدم یک چیزایی من می گفتم اون نمی فهمید!!
ولی کلا اولین تجربه ی مصاحبه ی من بود و خیلی با حال بود و نتیجه اش هم فکر کنم خوب باشه.
حالا به زودی دومین تجربه ام رو هم باید داشته باشم.
دعا کنید برام که من همیشه براتون دعا می کنم
چرا یکی یکی شروع کردید به رفتن ؟
کانون با اعضاش شده کانون و گرنه کانون بدون اعضای ارزشمندش چه فایده داره؟
حداقل اگر می خواید خداحافظی کنید بگید فعلا خداحافظ ، چون شاید یه روز دلتون خواست برگردید و یادی از گذشته ها کنید.(اگر به صورت مهمان به سایت سر بزنید خیلی نامردید
)
بابا بی خیال
من میگم بچه های اینجا هرچی زمان می گذره دارن بزرگتر میشن و مشغله هاشونم بزرگتر میشه !
یکی یکی میرن دانشجو میشن بعد کم کم شاغل میشن و حتی مثل آقای ایده و تارک ازدواج می کنن خب اینا باعث میشه که کمتر بیان کانون
خوده من از مهر بعید می دونم بتونم مثل سابق فعال باشم
از 6 صبح تا 9 شب بیرونم ! وقتی هم بیام تازه با اون همه خستگی باید بشینم درس بخونم یا موسیقی تمرین کنم
خب معلومه نمی تونم مثل قبل بیام
شاید آخر هفته ها بتونم سر بزنم
این مساله رو نمیشه ازش فرار کرد یه واقعیته ! امیدمون باید به اعضای جدید باشه که فعال تر باشن ... اونا احتمالا کم سن و سال ترن یا مشغله هاشون کمتره
همه جا همینه یه عده بازنشسته میشن و یه عده جوون تر جاشونو می گیرن
نباید گله کنیم ! چون سر خودمونم یه روز میاد
حتی خوده پوریا اصلا مثل قبلش فعالیت نمی کنه ! اون همه اون روزا پست می زد و تشکر می کرد !!! الآن خیییلی کمتر پست میده حتی شاید تازه واردا نشناسنش
ولی قبلن فکر کنم تنها کسیکه تازه واردا می شناختن پوریا بود
پس گله نکنیم به فکر راه حل بهتری باشیم
سلام :(
بچه ها من دلم گرفته ،
یه مشکلی (شایدم یه حکمتی از حکمتای خداست ، که حتما هست اما من نمیفهمم ) برام الان پیش اومد ،
دعا کنید به بهترین شکله ممکن حل بشه ،
:13:
خیلی دلتون واسه کانون میسوزه؟
در حقتون ظلم شده؟؟
من فکر نمیکنم با گوشه و کنایه و حرفای زشت مشکلی حل بشه،
کانون نشون داده که قاطع هست،و بارها تونسته جلوی کج روی هارو بگیره،مثالاش زیاده،خودتونم میدونید،
اگه واقعا ظلمی شده بهتر نیست با یه پیام خصوصی ساده موضوع رو با یکی از مدیرا در میون بذارین؟؟
سها خانم حرف خوبی زدن،اومدیم یه روز همه مدیرا رفتن اونوقت چی؟؟
یکبار براهمیشه وقتی رفت بچه ها طوری یکدل شدن که نبودش فقط چند روز احساس شد،
سایت با مشکلات فنی روبرو بود اما ادمین اول وجود نداشت که حلش کنه،خود بچه ها پیگیریش کردن تا حل شد،
18 روز از ماه نگذشته بود اعتبار ماهیانمون تموم میشد،کی حلش کرد؟بزرگتر سایت؟؟؟
الان فقط تعداد بازدیدا کم شده،که این هم خوشحال کنندس هم ناراحت کننده،
خوشحال بخاطر اینکه خیلی از کاربرا تونستن موفق بشن و کم کم میرن،مثل خیلی ها،نمونش خودم،
و شایدم تعداد افرادی که این کارو انجام میدن کم شدن،
وناراحت بخاطر اینکه هنوز جوونایی هستن که اینکارو انجام میدن و از کانون بی خبرن،
من یکی که غم وجودمو میگیره وقتی اینجوری میفتین به جون هم
نمیدونم چرا اگه مشکلی دارین خصوصی مطرح نمیکنین
همین کارارو میکین که خیلیا زده میشن دیگه
خواهشن رعایت کنین....هر بار میام اعصابم به هم میریزه
ما اینجا میایم که آرامش بگیریم که دیگه سراغ خ... نریم نه اینکه شاهد دعواهای بعضیا باشیم
خلاصه اینکه خصوصی بحثای اینجوریرو بکنید
مرسی
شاینی امیدوارم هر چی به صلاحته اتفاق بیفته، توکلت به خدا
ببخشید من دخالت می کنم
ولی وقتی این پستارو خوندم یه کم جا خوردم...
می خواستم بگم از نظر من که خیلی وقت هم نیست وارد شدم
اینجا خیلی چیزها سر جای خودش هست .
که باید ارزششون رو بدونیم.
وجود حامی...وجود مدیر...
حامی به خاطر زحماتی که برای دیگران میکشه و اگر هم باسواد نیست
به خاطر تجربیات و فهمش می تونه خیلی کمک کننده باشه و مدیر هم توی همه ی جمع ها
چه باسواد چه بیسواد باید باشه که از به هم ریختگی جلوگیری کنه.
کسی که اختیاراتش بیشتر از سایرین باشه و بتونه نظمو به مرحله ی اجرا برسونه.
اینا تعاریفه مدیریتیه که اینجا پیاده شده.
بحث روانشناس یا عالم دینی اگر در غالب پیشنهاد مطرح میشد خیلی خوب بود.
ولی در عین حال باید هممون توی ذهنمون داشته باشیم که مدیران هم یکی مثل ماهان که دارن بیشتر زحمت میکشن
و این در راه دل و خدا فعالیت کردن به این معنا نیست که کارایی که از دستشون بر نمیاد رو هم حتما باید انجام بدن.
مثلا شما اگه خودت یه روانشناس یا عالم دینی میشناسی که بیاد اینجا و پاسخگو باشه و مدیریت کنه
فکر میکنم حتما مدیران و همه کاربران استقبال میکنن
یعنی می خوام بگم باید با هم ساخت و با عمومی کردن این مشکلات هم کاربران رو از این بستر خوب ناامید نکرد هم مدیران احساس بدی پیدا نکنند
بازهم پوزش میطلبم به خاطر دخالت
اینجا چه خبره؟؟؟
چرا همه بحث رفتنو می زنن؟ هرچی صفحه قبل میزنم همش همینه تو رو خدا بابا بیخیال چقدر دلگیر شده تاپیک درددل
ولی همه خیلی قشنگ نوشتین همه با احساس و اکثرا تو یه چیز مشترک...فکر می کنیم دیگران اهمیتی بهمون نمیدن. تو این چند صفحه زیاد دیدم مثالش رهگیر ، رز زرد و چندتای دیگه از جمله
خود من اولا این حس خیلی زیاد بود نمیدونم چرا کانون این حسو به آدم تلقین می کنه شاید به خاطر درگیر بودن بچه هاست آخه فکر و ذکر همه که کانون نیست از بچه هایی که اینجا رو مدیریت می کنن تا تازه واردا یکی بزرگ یکی کوچیک هر کی خلاصه هرکی یه جور درگیری داره اما دلیلی بر جدایی اعضای کانون نیست ، کانون داره بزرگ و بزرگتر میشه ، قبلا شاید کانون به بی نام(باران) ، تنها ، تارک ، مهدی 69 ، سها ، پوریا ، سه ایکس (هورا) ، سلام ،الی ، مجتبی ، لیلی ، پارمیدا ، رز زرد و چندتا عزیز دیگه خلاصه میشد اما الان تعداد اعضای کانون بیشمارن من دو سال پیش که نام کاربریم آنتا بود دلم گرفته بود از کانون به خاطر یه سوء تفاهم مسخره میخواستم از کانون برم یادمه به همه پیام خصوصی دادم و نوشتم جریان چیه و من رفتم (حدود 20 نفر بودن) همه نهایتا تا نیم ساعت بعدش بهم پیام خصوصی دادن ، یادمه چند تا از بچه ها 2و3 تا پیام دادن به جون خودم اون شب داشتم گریه میکردم (الان بغض منو گرفته) چقدر بهم نزدیک بودیم هنوز به هورا و بی نام و مهدی-69 واسه برگردوندنم مدیونم ، اون موقع چندهفته من کانون نیومدم اما مهدی-69 اسممو تو دعای صبح جمعه به جای من هر دفعه می نوشت ، امروز مهدی-69 نیست تو یاهو مسنجر کنار آیدیش از دلتنگیش واسه کانون میگفت خیلی نامردیه که بزاریم هنوزم از کانون دور بمونه
به نظر من باید به هم نزدیک شیم نگذاریم همینایی که هستیم هر روز دورتر از هم بشیم تا بچه هایی که قراره بعدا هم بیان ما رو مثه خواهر برادرای خودشون بدونن ، بیایم یه راه حلی واسه صمیمیت بین بچه ها پیدا کنیم تا کسی از کسه دیگه دلگیر نباشه اونوقت انقدر تو خودش نگه داره تا یه روز سر ریز شه و بخواد از کانون بره
کانون از گرم ترین فرومایی بوده که من تا حالا دیدم بیاین گرم ترش کنیم