پاییز عزیز دل پردردت رو با گفتن اینکه به کانون برگرد فکر نکنم خالی از غم کنم
اگر روز به روز اوضاع کانون برات بدتر و بدتر میشه انتخاب درستی کردی اما...
ای کاش قبل از رفتنت یه تسویه حسابی با برادرها و خواهرهات داشته باشی ، با دل گرفته از خیلی ها جواب خیلی از سوالات بی جواب میمونه...
امیدوارم تو سایر انتخاب های زندگیت هم بهترین رو انتخاب کنی!
همیشه موفق باشی
(1389 آبان 15، 19:26)پاییز نوشته است: [ -> ]سلام
نزدیک 10 ماهه عضو این سایتم، فکر می کردم بهتر از اینجا پیدا نمیکنم اما هر چقدر زمان گذشت و من همه چیز رو شناختم نظرم برگشت.
الانم فکر میکنم گفتن از دردم چیزی رو عوض نمی کنه و به من کمکی نمی کنه.
دلم از خیلی هاتون گرفته...
اینو از من که خواهر کوچیکتون هستم به یاد داشته باشید:هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت چیزی نگیم که دل طرفمون تو سینش فشرده بشه،بگیره،بشکنه یا ریز ریز بشه و بعد ازش معذرت خواهی کنیم. دلی که شکسته میشه حتی اگه وصله بخوره ال وقتی دنیا دنیاست وصلش به جا می مونه.
من دختر ساده ای بودم که اشتباه کردم،قبول دارم اما حق دل گرفته من که به تک تک شما اعتماد کردم و شما ها رو مثل خواهر و برادر واقعیم دونستم اینایی نبود که گهگاهی می شنیدم.
اینجا من دوست های خوبی پیدا کردم که می دونم همیشه تو قلبم می مونن.
من ترک نکردم،حالم بدتر،دلم پر درد تر و ذهنم مغشوش تر شده.
یادتون نره که خدا گناه رو می بخشه،خدا درک می کنه،لمست می کنه و همیشه حست می کنه.
برای همه شما،برای تک تک شما از صمیم قلبم آرزوی خوبی و خوبی و خوبی میکنم.
امضای من تو یادتون بمونه،فکر کنم از دکتر شریعتی باشه
خدا نگهدار
واقعا حرف بسیار قشنگی زدین اما کو گوش شنوا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دل خیلی ظریف و حساسه اگه شکست دیگه شکسته و زنگارش واسه ی همیشه روی دل باقی می مونه...
بیایید کاری نکنیم که موجب عذاب یه فرد بشیم..شرط انسانیت نیست این
همیشه گفتند زخم زبون از زخم شمشیر بدتره .. مراقب زبونتون باشید که چه حرفایی دارید به طرف مقابل تحویل می دید...روش فکر کنید..سبک سنگین کنید بعد بزنید.
ممکنه با یه حرف کوچیک زندگی طرف رو زیر و رو کنید...قصد من نصیحت و این حرفا نبود ، واقعیتی بود که به خاطر دل پر درد پاییز خواستم گوشزد کنم.
چون همه با یه دنیا امید میان به این سایت تا کمکی باشه براشون نه اینکه بدتر بشه ملکه ی عذابشون...ما در برابر تک تک این کاربرها مسئولیم.اگه کسی با خاطره ی تلخی از اینجا رفت مسئولش من و شماییم.
من هم براتون آرزوی موفقیت و پاکی دارم و امیدوارم آخرین کاربری باشین که اینجوری دارین از کانون می روید.
سلام
اینم درد دل من
بر ای ای افتاب صبح امید
که در دام شب هجران اسیرم
ولی موندم در کف خودم
اینهمه از حرفای بچه ها ناراحت شدم تو کانون اما هنوز دست از سر اینجا بر نداشتم
کی میدونه فردا نوبت کیه.پاییز اینجا تنها جایی بود که تونستی آزاد حرفت رو بزنی.با حرفات دل ما رو پر از درد کردی حالا میخوای کجا بری.شاید تو اینو نفهمی اما خدا شاهده تک تک بچه از اینکه دوستی خداحافظی میکنه ناراحت میشن و امیدشون رو برای ادامه دادن از دست میدن.تو رو خدا نرو و بمون و برای چیزی که میخوای مبارزه کن.
سلام
:13:
پاييز جان مواظب خودت باش..
هرچي بيشتر ببخشي روح خودت راحت تر ميشه...ببخش و بگذر...
در پناه امن ياد خدا،ايام به كام..ياعلي.
سلام
يك پنجره رو به عشق باز است هنوز...
تا وقتي نفستون ميره و مياد وقت براي جبران و جهش دارين..قول و وعده خداست كه خوبي ها بدي ها رو از بين ميبرن...
به جاي اشك تلاش كنين و از زمان بهره بگيرين..
در پناه امن ياد خدا،ايام به كام..
ياعلي.
دارم دیوونه میشم از دست بابام
.......کی میتونه به من مشاوره بده؟
(1389 آبان 17، 22:41)((دیگه تمومه)) نوشته است: [ -> ]دارم دیوونه میشم از دست بابام.......کی میتونه به من مشاوره بده؟
چی شده دوست عزیز؟؟؟ ما کلا از بابا خاطرات خوبی نداریم هرچند که خاطرشون خیلی خیلی عزیزه.اخرین باری که اسم بابا رو شنیدیم از زبان باران خانم بود.نکنه خدای اون روز نکرده شما هم به درد باران خانم دچار شدید و با مخالفتشون مبنی بر عدم حضور مجدد در کانون مواجه شدید؟