خب این بحثارو ادامه ندین دیگه
مانا جان الون من راس میگن تا حدودی ...
ولی من با این جور ادبیات آشنا ام ... ادبیات سها جان رو میگم
ببین معمولا افرادی که استعداد مدیریت و رهبری دارن یه همچین نوعی هستن نباید منکرش شد
من تازگی فهمیدم یه بخشی از این موضوع بخاطر دلسوزیشونه یعنی آدم که خودش به حقایقی برسه دلش میخواد
اونو دیگرانم بچشن ... یه بخشی از لحن آدم حالت زورگویی پیدا میکنه یعنی مخاطب اینطور احساس میکنه
اینو نباید انکار کنیم دیگه
خب به نظر من یه اشکاله مثل خیلی ایرادای دیگه که هرکسی ممکنه داشته باشه ...
گل بی عیب خداست
پشیمون شدم.
خواستم پستو پاک کنم گفتم کلی نقل قول شده ضایس
سها خانوم العفو...
واقعا ببخشید من یه زمانایی یه کارایی میکنم که اصلا ربطی به من ندارن...الان هم از همون موقع هاست
اون موقع که پستو نوشتم اعصاب نداشتم
روزه و سردرد کار و دستور های داییم که هی اینکارو کن اون کارو کن اشتباه به یه حساب دیگه 600 ریختم...
یعنی منتظر یه جرقه بودم که آتیش بگیرم
دیگه این پست شما رو دیدم با این که کاملا حق با شما بود ولی چون با ذهنیات من متفاوت بود نتونستم خودمو کنترل کنم
خلاصه هر کی ناراحت شد ببخشید
داداش علیرضا شمام غصه نخور خدا خودش درست میکنه....
آقا اجازه هست ما هم درددل کنیم (بحثو عوض کنیم
)
.
.
.
.
.
.
.
.
یادم رفت
هیچی فقط واسم دعا کنید ممنونم
(1392 تير 25، 19:37)مانا نوشته است: [ -> ]سلام
ن دادش من اینجا کسی جانی نیست
اما صبر فقط برای برخورد با این جور ادماس؟
اینکه قسمتی از زندگیتو بدون هیچ چشمداشتی واقعا هیچی ! بذاری
اخر سر هم عوض تشکر هزار جور حرف بشنوی و متهم ب زورگویی بشی واقعا صبر میخواد
پ ن: لطفا با کنایه حرف نزنین من یکی خودم استاد تیکه انداختنم
شما بیا و ما رو از این توفیق اجباری محروم کن
شما که داری از پشت مانیتور این جوری برای خلق الله قیافه میگیری خبر نداری از بدبختی هاشون
خبر نداری و درک نمیتونی بکنی مشکلات یه جوون رو وقتی درگیر یه سری مشکلات اجتماعی خاص میشه
شما هم از هر ادبیاتی که دوست داری میتونی استفاده کنی ... برای من یکی اهمیتی نداره
پ.ن:اصلا وابدا خوشم نمیاد وقتی همه حمله میکنن به یه نفر وقتی نمیدونن مشکلش چیه و پیش خودشون یه سری برداشت هایی میکنن ولی اصلا نمیدونن اون بدبخت دردش چیه
داداش الون من، من وقتي پست گداي زهرا رو خوندم، قشنگ متوجه شدم كه از جايي ناراحته،
و بخاطر همينه كه نظرشو اينجوري بيان كرده،
بهمين دليل خيلي ساده حرفمو زدم، و كشش ندادم كه دوستم هم اذيت نشه.
اما خب اينو هم قبول داري كه هممون مشكل داريم؟
الان خودش اومده و ميگه كه چون ناراحت بودم، تند حرف زدم،و پستش هم كلي لايك خورده،
و اين كاملا طبيعيه، ما كه ربات نيستيم كه هميشه يجور رفتار كنيم.
داداشم بچه ها هواي همو دارن، درست مثل يه خونواده، درسته خيلي از مشكلاتو حرفارو نميشه اينجا گفت، اما همين كه ميگي حالم خوب نيست، كلي نفر ميانو سعي ميكنن حالتو خوب كنن.
اگه فكر ميكنين حرفام درسته، پس لطفا ادامش ندين.
سلام
خدایا پناه دل این فرشته های مهربون باش
اینا همه شون پاکن.. مهربونن.. فرشته اند.. قهرمانن..
خدایا هواشونو داشته باش..
نذار به دلشون غم بشینه..
خودت هوای تک تکشون رو داشته باش..
یا حق
من نمیدونم واقعا الان اینی ک گفتین چه ربطی داشت ب مشکل داشتن ی نفر :-??
پست قبلیتون در راستای همین بود؟
شما از مشکلات بقیه خبر داری؟
از پشت مانیتور قیافه گرفتن منو دیدین؟!!
خوبه میدونین هزار جور مشکل هست برای
همه
اتفاقا حرف منم همینه حالا ک هزار جور مشکلات اجتماعی هست!
حداقل کار اینه الان ک دیگه اینجا اومدیم مثلا ی گناه ترک کنیم ارامش داشته باشیم جوش رو خراب نکنیم
تو همین یکی دو صفحه چندین بار گفته شده این بحثو ادامه ندین چون واقعا ناارحت میکنه بچه ها رو
پس بهتره ب نظر هم احترام بذاریم و دیگه ادامش ندیم
خوشحالم که این بحث تموم شد
امیدوارم همه به آرامش برسیم
سلام رفقا ...
چند کلوم باتون حرف دارم ...و ممنونم ازتون که دیگه ادامه نمیدید
اول اینکه بچه های اینجا نه مفسده ان ، نه جانی و خلافکار ...
خودم من به عشقوشون بارها تا صبح بیدار موندم و مشکلای کانونو رفع کردم ... خود خدا شاهده هیچ چشم داشتی نداشتم و ندارم
چاکر همشون و خود تو هم هستم داداش مَرد
و اما درباره پست سها خانوم یه عرض کوچیکی دارم ...
اینو بگم وقتی اون قضیه حرفا و کمک ها تو پیام پروفایل گزارش شد ...
من چندبار گزارش رو خوندم ... اما وجدانا با هیچ منطقی جور در نمیومد ، درست نبود ..! حتی از دید من غیر مذهبی ...
و این بود که مثل همیشه سها بانو شدن سیبل !
وعنوان کردن ...
و عنوان کردن و تذکر دادن همانا و طبق معمول حمله های دوستان بی خبر ، کم خبر همان ...
و واقعا این رو نمیفهمم که چرا بدترین برداشت ممکن از حرفای ایشون میشه ...
حرفاشون درسته پیچیده اس اما منظور واضحه ...
حالا بماند که خود منم گاهی اوقات حرفاشونو دو سه بار میخونم تا کاملا متوجه میشم
مخصوصا وقتی تو پ.خ کار فنی چیزی ازم درباره کانون بخواهن
اما میخوام بگم تو این قضیه کاملا درست عمل کردن ، باید گفته میشد و این همیشه برقراره چون کار درست همینه ...
تو این بیست و اندی سال عمرم از خدا ، بارها وبارها اخر و عاقبت این حرفا* رو دیدم ....
این تذکر ها تحمیل و زور عقیده نیست بخدا ...
سلام اولا سلام خدای مهربونم!
همیشه تنها مخاطب اصلیم خودت بودی!از کسی خوشحال بودم ترو شکر میکردم از کسی ناراحت از تو گلایه میکردم میدونم خیلی دور تر شدم ازت ولی تو بهم از رگ گردنم هم نزدیک تری!میدونی خدا هیچوقت هیچکس بیشتر از تو لیاقت درد دل کردن و سنگ صبور شدن رو نداره!همه آدما مث خودم گرفتارن نیازمندن همه درد دارن همه غم دارن!میدونی چیه گاهی اوقات که خوب فکر میکنم دلم فقط تورو میخواد فقط آغوش گرم و پر آرامش تو رو این حرفام واسه این نیست که بقیه بخونن بگن به به و چه چه واسه اینه که بگم با همه بدیام هنوز دوست دارمو بیادتم هوامو داشته باش!
میخوام برگردیم به گذشته، علی جوانی بود پر شور اما به زعم ریش سفیدان بی تجربه،
اما حکم بود، حکم خدا که رهبر جامعه اسلامی شود بعد از پیامبر،
همه ریش سفیدان نشسته بودند، دیالوگ ها جالب بود و حاکی از دلسوزی
نفر اول: الله اکبر، شما کجا دیدید پیامبر خدا بعد از خود جانشینی تعیین کند؟ این وظیفه ای است از جانب خدا بر عهده ما
نفر بعدی: الان چیکار کنیم؟ چشم تمام جامعه مسلمین به ماست، باید مراقب بود
نفر بعدی: خب یار و یاور علی که بود؟ علی
نفر بعدی: آیا میگویی یک جوان بی تجربه و جویای نام بشه رهبر ما؟ سوای اینکه عل جنگ نمی داند و از زمام داری ناآگاه است، تو، آری تو آیا حاضری یک جوان بر تو حکومت کند؟
نه مصلحت نیست، جامعه اسلامی رو که با خون دل به اینجا رسید به جوانی بسپاریم،
وامان و صد امان از این مصلحت ها، از این دلسوزی ها که یک روز جامعه اسلامی رو به قهقرا برد و یک روز جامعه ایران رو
و چقدر ضربه خوردند و خوردیم از این مصلحت ها.... و چقدر به خودمون ضربه میزنیم
شده حکایت اینا که دایه دلسوزتر از مادرن، همه جا....از محیط عمومی تا محیط مجازی
مصلحت ها رو ول کنید، بعد از بیش از 2 سال عضویت ببینیم چرا اومدیم اینجا...
شاید سر حرفم رو تو ی جمله جمع کنم
الا یا ایها الطلاب ناشی ..................... علیکم بالمتون لا بالحواشی
(1392 تير 25، 17:23)Alone man نوشته است: [ -> ]نقل قول: اما مدیرای کانون واقعا صبرشون زیاده ...امیدوارم خدا بهشون بیشتر صبر بده تا همیشه قوی باشن و کم نیارن
بله ... نکه با عده ای فاسد خلاف کار و جانی سرکله میزنن صبرشون زیاده و خدا صبرشون بده
سلام
دیروز منظورتونو از این حرف نفهمیده بودم ، برا همین هم ترجیح دادم سکوت کنم
اما الان میفهمم و درک میکنم و حق هم میدم
برای اینکه سوء تفاهم حل شه دارم اینو میگم وگرنه قصد کش دادن ندارم و خواهشم اینه کسی بعد از پست من ادامه نده
از اینکه گفتم صبر مدیرا زیاده و خدا بیشتر صبرشون بده اصلا بخاطر داداش محب زهرا نبود ..ماه رمضون و دهن روزه و خدا اون بالا شاهده
شاید بهتر بود پست آقا علیرضا رو تو پستم نقل قول میکردم چون جوابم به ایشون بود و در جواب همون پستی که تو مناجات نوشته بودن من اون حدیث و اون حرف رو نوشتم (پستشون هم که مال دو روز پیش بود ، نه دیروز!)
و میدونم درصد زیادی از ناراحتی شون هم
به خاطر بچه های کانون نبود و دلشون از جای دیگه ای پر بود
یه سری اتفاقات و اذیت هایی که من همین چند روزی که مدیر شدم فهمیدم ...به خاطر همین هم گفتم صبرشون زیاده و واقعا صبر میخواد
وگرنه قصد توهین و بی ادبی به هیچکدوم از برادر و خواهرای کانونیم نداشتم
اگه سوء تفاهم شد عذر می خوام آقای الون و محب زهرا و بقیه دوستان