(1391 شهريور 1، 9:29)مریم .. نوشته است: [ -> ]نه تشکر می زنم نه چیزی می گم
فقط یه چیزی رو میگم که بعد این همه مدت بهش رسیدم
من یا شما،برای ترک به کمک دو نفر احتیاج داشتیم و داریم و لا غیر....
خودمون و خدا!
هیچ کس نمی تونه کاری برامون بکنه!
هرکاری که فک میکنین صلاحه انجام بدین.موندن یا رفتن.همه چی به خودتون بستگی داره.....
باشد که خدا توبه مون رو قبول کنه
یا حق
و باشد كه خداوند ارامش را در زندگي ما برقرار كند موهبت شادي را به همه ما عطا كند انکاه است كه با تمام وجود مي توانيم به ريگران عشق بورزيم ،ببخشاييم، دوست بداريم و...
بركت باشد.
یادمه عزیزترین کسم تو ماه رمضون ازم خواست واسش دعا کنم گفت دل پاکی داری مطمئنم دعات زود اجابت میشه . یاد یه جمله افتادم میگن : توش خودمو کشت بیرونش مردمو
ولی ما نباید حسرت روزای گذشته رو بخوریم چون با حسرت خوردن کاری نمیتونیم بکنیم ولی میتونیم جبران کنیم همه ی ما اینجایم واسه جبران گناه گذشته . گذشته ها گذشته باید زمان حالمونو درست کنیم . توروخدا نزارید ÷اکیتون به این راحتی از دس بره
سلام
دوستای خوبم
همه ی شما پاکید و خوب
اما هممون گاهی ممکنه یه راهی رو اشتباه بریم
خدا اینقده مهربونه که راهی به اسم توبه گذاشته
با شنیدن این حرف یاد این افتادم که
اگ کسی میگه با دل پاکتون برای ما هم دعا کنید
تا حالا شده به جای این که حسرت بخوریدو بگید ای بابا ما کجا پاکی کجا!!!
به این فک کنید شاید حرف اون دوست یا پدر
یه نشونه از مهربونی خداست
که میخواد بگه
بنده ی من، من که میدونم ذات و سرشت تو از منه
منشا هستیت و اونی که تو رو خلق کرده پاکه
میدونم دل کوچیک و قشنگت پاکه
میدونم گاهی یه اشتباهایی کردی
اما من که میبخشمت
پس بیا با همون دل پاکت برای اونی که خواسته و خودت دعا کن
من منتظرتم...
دوستای عزیز من
خدا بدی هامونو دیده
دیده گناه کردیم
اما میدونید
اون همیشه چشم به راهه
چشم به راه ما که پشیمون برگردیم پیشش
خودتونو ملامت کنید
اما
نزارید شیطون تو این حال بهتون غلبه کنه
اره ما گناه کردیم، اما خدای بزرگ و مهربونی داریم که همیشه منتظرمونه تا بریم سمتش و به شیطان پشت کنیم
هر چه خواهی تو از لطف او خواه...
خدايا كاش هيچى نداشتم جز تو نه اينكه همه چى داشته باشم جز تو !
خدايا خودت ببخش منو!
به قول یکی از مدیران کانون
از خودت متنفر نباش خو دختر !!!
چه کاریه
(اصلنم معلوم نیست با کدوم مدیرم
)
(1391 شهريور 1، 2:14)bardiaa نوشته است: [ -> ]منم از 12 یا 13 سالگی این کارو شروع کردم اوایل لذت بخش بود و با خودم میگفتم ترکش آسونه
بعدها بعد از هربار تکرار این عمل پشیمون شدم و با خودم گفتم اگه رابطه جنسی داشته باشم شاید دیگه این عملو تکرار نکنم اما مثل تشنه ای بودم که آب شور خوردم و بعد از تجربه رابطه جنسی اعتیادم به این عمل شدید تر شد هربار تصمیم به ترک گرفتم شکست خوردم که جدیدا با این کانئن آشنا شدم امیدوارم باحضور شما اینبار این عملو ترک کنم چون این آخرین امید من هستش
امید اول و آخرت خدا و تلاش خودت باشه
اینا همیشه و همه جا باهات هستن
پس هیچ وقت ناامید نباش
این کانون هم یه راهه
که به لطف خدا بهش رسیدی تا به کمکش تلاشت مضاعف بشه
حتما می تونی ترکش کنی
کار نشد نداره
با تمام توانت تلاش کن
سلام هی ... از همه اونایی که بهم میگند التماس دعا و دستانم رو به گرمی میفشارمند خحجالت میکشم از همه اونایی که میگند سلام به امام رضا (ع) برسون و دعامون کن خجالت میکشم از همه اونایی که با امید دعاهای من دارند شب رو روز میکنند و بالعکس خجالت میکشم.شرمنده شونم.تو ایام ماه مبارک موقع دعا بادل شکسته واسه همه با گریه و زاری دعا کردم.هر وقت رفتم حرم.گفتم میدونم روسیاهم.ولی یک عالمه امانتی سلام دارم دادند به من تا خدمتتون برسونم.گفتند دعاشون کنم و دعاشون کنید.هر روز افسرده تر از دیروز.هر روز دلشکسته تر از دیروز.هر روز خسته تر از دیروز.ناامید نشدم.هنوز امیدوارم.هنوز دعا میکنم.ولی واقعا خدا دلم شکسته.مگه نگفتی دل شکسته بی جواب نمی مونه.هی... یا امام رضا یا معصومین...همه گفتند آره عیدی تو میگیری به زودی زود.مطمئن باش.پس عیدی ام چی شد.من بی نصیب موندم. هی. . . من هیچی ... یا بانو یا فاطمه الزهرا دلم خیلی گرفته.بانو قربون قلب مهربونتون.من رو در غوش نمیگیرید؟! خسته ام بانو.دلشکسته ام بانو خدایا مددی.من رو از غم رها کن.کمکم کن ... کمکم کن
سالهــــــــــا دویده ام
با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا
دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده است
دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد . . .
دلم رسیدن میخواهد
دلم رسیدن میخواهد
خدایا؟
خیلی مانده؟
آیا رسیده ام؟
آیا غافل بودم و رسیدم و ندیدم و عبور کردم؟
کجای کار مانده ام؟
دستم را بگیر
لطفا لطفی کن
آنچه تو بخواهی بهترین است
به مقصدم برسان
دلم رسیدن میخواهد
خسته ام
فقط خود خود خودت
فردا قراره بريم خونه ي مامان بزرگم . اين دفه با دفه هاي پيش فرق ميكنه مامان بابام خيلي مشكوك ميزنن آخه ميگن يه هفته ميخوايم اونجا بمونيم نكنه ميخوان بزور منو بشونن پاي سفره عقد ...!!!
يه بسته تيغ گذاشتم تو كيفم كه اگه چنين اتفاقي افتاد منم به قسمم عمل كنم .....
توروخدا برام دعا كيند . شايد با خوشحالي برگردم شايدم اصن ديگه نباشم ....
در هر صورت حلالم كنيد
اي خدا اين چه سرنوشتيه دارم جوون مرگ ميشم
یعنی چی دارلینگ؟:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
اگرخدای نکرده کاربه زورولج کشید توم پای حرف خودت وایسا فوقش یه چندروز دعوا وقهر.
به این زودی عقب کشیدی؟
هیچکس نمیتونه مجبورت کنه مگراینکه خودت تسلیم بشی
منم تسليم نميشم بخدا تا آخرين لحظه ي مرگم ميگم نميخوامش ... خدا از پسرخالم نگذره امشب بخاطر اون سر پدرومادرم داد زدم با گريه تونستم يه چن روزي رفتنمونو عقب بندازم خدا به خبر بگذرونه