افتاده در میان گورستانی عظیم ، نه زیر خاک ، که اینبار زیر آسمان
سر بلند میکنم
مردگان اطرافم را فرا گرفته اند
دستهاشان دراز ، به این سو و آن سو حرکت میکنند
چهره هاشان سیاه شده ، و سپیدی چشمانشان هم
پر از بوی تعفّن
هر گاه از نور سخن میگویم ، روی از من بر میتابند
از روشنی میگویم ، از دریچه ای که به دنیای بالا میرود .میگویند این سخنانت بوی تعفّن میدهد
بدتر از همه ، به خود که نگاه میکنم ، میبینم تفاوت زیادی با آنان ندارم
آآآآآآآآآآآآآآآه
آن مسیحا کی می آید تا نوری بر این قبرستان ببخشد ؟
ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است
لاكپشت پير غمگين است
سار غمگين، باز غمگين است
گرچه ميمون مي پرد بالا و پايين، باز غمگين است
نه صداي زوزه ي گرگي
نه غريو غرش شيري
فكر جنگل، فكر دريا، آسمان آبي پرواز
برده از لب ها، آرزوي خواندن آواز
بلبل و موش و عقاب و مار غمگين است
باغ وحش شهر ما بسيار غمگين است
(مصطفی رحماندوست)
(1390 آبان 2، 2:03)ehsan90 نوشته است: [ -> ]دلم گرفته از اطرافیانم , از اونهایی که فکر می کنند هم دردند اما خودشان هم دردند .
چه قشنگ گفتی
میدونم از چی حرف میزانی
بدون تنها نیستی
داداش احسان شرمند سرم شلوغ بود
من هم دلم برات تنگ شده بود
ولی حالا که هستم یه هم صحبت داری
می خواهی من با کامل میل پای صحبتت میشینم
داستان بیستون و کوه کن نبود شگفت ********** جان من هر مشکلی را عشق درمان می کند
درد بی درمان خود را بر به درمانگاه عشق ********* غم مخور آن را طبیب عشق درمان می کند
افسوس که عشق را باور نکردیم . . .
چون پاره سنگی عاشقم به گجنشگی هراسان
و هر بار ناامید بر می گردم به خاک
بر می گردم به خویش
ناامید و نیازمند، زبانه می کشد آغوشم به سویت
از تو دور افتاده ام، از تو دور افتاده ام. . .
سالهاست از کرشمه باران تو می گذرم
بی چتر و بارانی
در سایه پنهان می شوم، در گریه پیدا
هر چه هستم از تو دورم ،دورم، دور . . .
تواب خانوم
هر چیزی که تو این دنیا هست گذرا و فانی است. بدون استثناء
ما فقط باید از این دنیا و هر چیزی که درونش هست تو یک مدت کوتاه استفاده کنیم و بس. ..
اونم استفاده درست. یعنی برای بهتر کردن دنیای باقی و جاودانه باید از این دنیا استفاده کنیم.
اگه بتونیم به دنیا و هر چیزی با اون هست به دید یک چیز موقتی که قرار ما رو به خدا برسونه
نگاه کنیم،دیگه هیچ مشکل و غمی نداریم. نه تو دنیا و نه تو آخرت.
از عشق زمینی میشه استفاده کرد و به عشق الهی رسید(اگه بشه چی میشه)
این رو علما و عرفا هم تایید کردند.ولی نباید گمراه بشیم.چیزهایی که تو دنیا هست
می تونه ما رو به تباهی هم بکشونه. این دیگه به خودمون بستگی داره که چطوری از دنیا
استفاده کنیم. هم می تونیم به روشنی برسیم و هم به تاریکی.
________________
طریق عشق پر آشوب و فتنه است ای دل
بیفتد هر که در این ره با شتاب رود
........
............
...................
............................
همین
کاش میشد درد دلو گفت
(1390 آبان 3، 2:35)مریم تنها نوشته است: [ -> ]........
............
...................
............................
همین
کاش میشد درد دلو گفت
آیی گفتی
البته یاد یه شعر خیام افتادم شاید یه کم آرومت کنه:
از رفته قلم هیچ دگرگون نشود
و ز خوردن غم به جز جگر خون نشود
اگر در همه عمر خود خون آبه خوری
یک ذرّه از آنچه هست افزون نشود
دلم گرفته... خیلییییی ... شکسته...
اکثر اوقات مجبورم بغضم رو فرو بدم... چه بسیار اشکهای نریخته... چه بسیار فریاد های از نطفه خفه شده... که مبادا غریبه ای بشنوه... بفهمه...
اما الان میتونم با خیال راحت اشک بریزم... حالا ای چشمان من که تاریک شدی از گناهانم...که ظلم کردم بهت... ببار تندتر ببار پاییز اومده... خزان دلم رو زیباتر کن.
ببار ای دل من... خون ببار...
سلااااام
بعضي موقعهافقط گوش دادن كه ميتونه طرف مقابل رو اروم كنه
فقط اين نيست كه يكي يك دردل بكنه يكي ديگه يك جواب رو بده
بعضي موقعها حتي خودش ميدونه چي درسته و چه غلطه
ولي فقط ميخواد يك نفر سر براش تكون بده و باهاش همدردي كنه
همدردي كردن با يكي يك هنرش خوب گوش دادنه
و بعد حس كردن حالشه
حتي اگه فكر كني كه ميفهمي نبايد بگي ميفهمي چون تو شرايط اون نيستي
و در ضمن نميدوني تو دل اون چي ميگذره
گاهي اوقات حتي جملات هم درست نميتونند درد طرف رو بگنند
گاهي اوقات خود طرف نميتونه منظورش رو برسونه
گاهي اوقات هم اصلا دوست نداره حرف بزنه
دوست داره دردش مثل يك راز براي خودش بمونه
بعضي موقعها نمي دوني چي بگه
از كجا بگه
و يا چطوري بگه
هنر اينكه
واقعا بتونيم حس كنيم چي ميگه
و بدونيم چه موقع سكوت كنيم
و با چشم و دستامون اون رو همراهي
و گاهي با زبانمون
البته اينجا نميشه حالت اول رو داشت
اما گاهي اوقات
ميتونيم با همون شكلك
و ... حسمون رو برسونيم
خيلي خوبه هميشه به دنبال نصيحت كردن و ... نباشيم.
...
ببخشيد اگه پرحرفي كردم
اين هم دردل من بود خوب
موفق و شاد و سلامت باشيد
همین.
درد و دل می کردند بعدش خوب می شدن. این که خیلی عالیه.
راستش یکی از فامیل های ما سرطان داره. دکترا جوابش کردند. احسان جون یه لطفی آدرس اون آقا (همونی که دیپلم نداره) رو بده
این فامیل مون رو بفرستم اونجا شاید درمان بشه !!!!
خودم هم می خوام برم.
آخه چند وقت می خوام ترک کنم ولی نمیشه