(1400 فروردين 4، 12:34)NASA نوشته است: [ -> ] (1400 فروردين 4، 1:05)عارفه نوشته است: [ -> ]دلم میخواد داد بزنن بگم خدایا
من هیچ فعل حرومی نخواستم...
حلالشو بهم بده
به موقع بهم بده
خودشو بده
درستشو بده
و صبرشو بده
دارم داغون میشم
نقل قول: من که نمی شناسمش
ولی از چندین سال پیش گاهی باهاش حرف می زدم.
بیشتر برای مشکلاتش دعا می کردم...
می گفتم خدایا حالشو خوب کن مشکلاتشو رفع کن...
بهش توفیق بده رشد کنه و به ورژن بهتر خودش تبدیل بشه...
تا زودتر و بهتر زمینه ش فراهم بشه که به هم برسیم.
سلام
به موقع میده فقط باید صبر بکنی اون بنده خدا پول کافی داشته باشه الانم داره پول درمیاره
شایدم بیکاره
به جای تمرکز روی آینده روی حال تمرکز کن
روی خودتون تمرکز کنید و انتظارات و عادتی که از اون میخاید توی خودتون الان ایجاد کنید
این فکر به آینده شبیه به فکر گذشته است جفتش خوبه ولی زیادش آدم نابود میکنه
انشاالله که همه پسر دخترا کانون توی سنین جوانی به رابطه برسند به جز خودم
(1400 فروردين 4، 13:12)یاقوت نوشته است: [ -> ]نقل قول: حالا که اینقدر تجربیاتت شبیهه بیا بگو وقت هایی که توی رشد دادن زندگی بعد یک تلاش همه جانبه که نهایت توانست در عمل و اجرا و برنامه ریزی بوده و طولانی مدت که خیلی خسته ت کرده چه می کنی؟
این هم یک نوع شکسته به نظر من.
بدون توجه ب همه چ ،حتی تو بدتربن وضعیت میام اتاقم در و میبندم ،گوشیم و میذارم رو حالت پرواز تمام ارتباطاتم و قطع میکنم و بی وقفه کتاب میخونم .تا زمانی ک چشم هام خشک بشه و بسوزه کتاب میخونم .بعدش ک ب خودممیام برمیگردم مینچیسم ک کجام ،چ ب چیه و چیکار میتونم بکنم و اونموقع درستش میکنم .
من برعکس تو دیگه دنبال کسی نمیگردم ک کمکم کنه ، دنبال دوستی ،عشقی خانواده ای ک همراهیم کنند .این شارژ شدن و میذارم گذر روز ها شارژم کنه .زیاد دیگه دنبال شارژ شدن نمیرم .
ب جاش کارهایی رو ک لازمه انجام میدم .
نقل قول: انشاالله که همه پسر دخترا کانون توی سنین جوانی به رابطه برسند به جز خودم
منم حساب کنید
اورژانس شد اسپم اما زیادم اسپم نشدن ها ،چون فقط ک وسوسه و خ ا آدم و اورژانسی نمیکنند
گاهی فشارهای مشکلات به نقطه اوج می رسه...
اون وقتی که خسته ای ولی باید بدوی...
گذر روزها آره تا یک جایی شارژ می کنه آدمو
اما گاهی دیگه جواب نمیده
ابنجاست که کم میارم...
تلاش کردم صبرم رو قوی کنم.
این یک ماه پیش اینطور گذشت
خیلی دعا کردم
کتاب خوندم
تلاش رفتاری عملی کردم...
شاید بهتر باشه یکم بیشتر از حال حاضرم بگم که اطلاعات دقیق تری داشته باشید.
من اتفاقا اهل تمرکز روی لحظه حال هستم و بهش رسیدم. نه اینکه تقلید بکنم.
فشارها دو جورن
در فشارهای عادی تمرکز دارم روی حل. نه روی حال خوب.
میگم مهم نیست تو لحظات فشار حالم خوب باشه، مهم اینه که من ادامه بدم به حل مشکل و مداومت کنم وقتی مشکل حل بشه حسم هم عوض میشه و خوب میشه.
دخترای گروه باران می شناسن منو، من به ندرت میام از مشکلاتم بگم. نه که گفتن بد باشه، نه، مدت زیادیه من عادت کرده م به این که خودم تنها مشکلاتم رو حل کنم.
راهنمایی و دبیرستان که بودم کسی درکم نمی کرد.
چند سال در رنج بودم. نقد نقو بودم. توقعم زیاد بود. اما نهایتا دیدم نمیشه. آدم آخرش تنهاست. آخرش دور و بریاش قراره برن. بعد مدت ها روزی رسید که
تنها یاور خودم بودم، تنها درمانگرم، تنها دلداری دهنده م. دلداری دهنده و مربی ای جز خودم ندارم.
کتاب هم زیاد خوندم و خیلی هم رشد بهم داده. شاید بهترین دوست دلسوز من کتابم بوده.
بارها زمین خوردم و بدون کمک هیچ کسی و حتی انتظار کمک از کسی بلند شدم و حتی گاهی نذاشتم کسی بفهمه.
بیش از دو سال و نیمه که طرحواره درمانی می کنم. از اول از درمانگرم خواستم کتاب های خوب بهم معرفی کنه.
به مرور یاد گرفتم چطور از اون کتاب ها استفاده کنم و حالا که کرونا شده کلا مسئولیت درمانم رو به عهده گرفته ام. کل پارسال فقط دو جلسه یک ساعته داشتم در حالی که قبلش هر هفته یک جلسه داشتم...
اما
این روزا حس می کنم خستگی منو ضعیف کرده.
داره به سمتی میره که بی تفاوت و افسرده م بکنه.
می ترسم یه وسوسه الکی کار دستم بده...
توکل هم کرده م.
این اعلامم هم یک قدمه در جهت بهبود و کسب روزی
صمیمانه دوست دارم اگر تجربه ای دارید بهم بگید.
از آقای ناسا و یاقوت عزیزم هم ممنونم بابت از همراهی و راهنماییشون
اگر نقطه قوتی شمردم حمل بر خودستایی نشه من هم عیب و ضعف کم ندارم. برای استفاده بیشتر از تجربه ها لازم بود توضیح بدم چون کارهایی که گفتین رو در حال حاضر انجام داده م