سرم درد گرفت
دوباره اومدم یه چند تا فیلم آموزشی ببینم
یه ذره از این برنامه نویسی خاک بر سر ، سر در بیارم
به این نتیجه رسیدم این لقمه برای من خیلی بزرگه
خسته شدم اه
من فقط میخوام یه کار درست را انجام بدم خداااااااااا
(1398 اسفند 21، 15:12)Saeid__s نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 21، 14:47)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]سرم درد گرفت
دوباره اومدم یه چند تا فیلم آموزشی ببینم
یه ذره از این برنامه نویسی خاک بر سر ، سر در بیارم
به این نتیجه رسیدم این لقمه برای من خیلی بزرگه
خسته شدم اه
من فقط میخوام یه کار درست را انجام بدم خداااااااااا
سلام
برنامه نویسی چی؟
هر چی شما بگی
برنامه نویسی وب
Php , ajax
برنامه نویسی پایتون برای داده کاوی
شما بلدین؟؟؟؟؟
میشه کمک
آقای آبی هم بلد بودن خدا خیرشون بده خیلی کمک کردن
ولی من بازم گیج گیجم که باید چیکار کنم
من دلم میخواد با برنامه نویسی بر سر کار
کم بلدم
میخوام با هدف بلد بشم بتونم ازش پول در بیارم
ولی این دنیای برنامه نویسی خیلی بزرگه
فکر نکنم من از پسش بر بیام
آخرش که چی؟؟؟
هزار بار این کارو کردم چی گیرم اومده؟
لذتش چقدر دوام داشته؟
کی میخوام قوی بشم و حداقل یک جا به نفسم نه بگم؟
بایدبالاخره یک جا خودمرو به خودم ثابت کنم ؟
باید ثابت کنم انسانم و اراده دارم!
نکته ترسناکش اینجاست که تسلیم شدن من پایان ماجرا نیست شروع تباهیه اگه بازم برده حلقه به گوش این نفس سرکش باشم اگه کم بیارم قوی ترش میکنم و معلوم نیست بعد ها چی ازم بخواد نمیخوام سقوط کنم
خستم از این همه ضعف
من سن زیادی ندارم اما ۱۷ساله که درگیرم باورتون میشه؟از همون بچگی نمیدونم از کجا وچطور پیداش شد اما شد وسیله اروم شدنم تو دعواها واسترسای اطرافم دیگه نمیخوام دنبال مقصر بگردم حالا من اینجام که مسئولیت همه چی رو به عهده بگیرم و به همتون قول بدم که تا اخر عمر سمتش نمیرم
سابقه من و تلاش هام برای ترک خیلی بالاس پس جوگیر نشدم و از سختیاش باخبرم اما من میخوام و میتونم ان شاالله
ارام...۲۱اسفند۹۸
اگه رشتتون علوم کامپیوتره کار درستی انجام میدین ، ولی من با زبون سی موافقم و یه جورایی بعد از اسمبلی مادر زبون هاست اینو یاد بگیرید بقیه ی زبون ها چیزی نیست ، ولی باید بیس ریاضی معمولی داشته باشین حد اقل برای فراگیری عمقی . یه کتاب هست که اون رو من یازده سالم بود مطالعه کردم و میشه گفت استارت و بیس یاد گیریم با اون بود و خیلی هم کمکم کرد برای اکسپلویتینگ نرم افزارهای بش بیس در لینوکس و حمله های موفقی داشتم به پورتال مروارید که اون موقع نود درصد وب سایت های دانشگاه های ازاد رو ساپورت میکرد ، که در وبسیایت zone-h.org ثبت شده و همچمین exploite db حمله ها و خود اکسپلویت. از حمله منظورم دزدی اطلاعات یا تخریب دینابیس نیست صرفا با یه دیفیس ساده به ادمین ها اطلاع میدادم اسیب پذیری رو .به نظر من در این اینده و خصوصا ایران برنامه نویسی اندروید پول ساز خواهد بود
من کناب اقای جعفر نژاد قمی رو پیشنهاد میکنم و یا یک اموزش مولتی مدیای خوب که قبلا زیاد داشتم ولی الان به دلیل فاصله گرفتن از دنیای کامپیوتر یادم نیست
فقط لطفا توجه کن این راه وقت گیره و حوصله میخواد ولی خوب میشه پول دراورد اگه روابط اجتماعی خوبی داشته باشی حتی بزای مهاجرت به خارج از کشور هم علوم کامپیوتر خصوصا اگه کتاب یا مقاله یا نرم افزار تاپ یا اگه پنتریشن تستر هستی حمله های سنگین کمکتون میکنه
اینم کتاب که الان ز قفسه در اوردم
به امید موفقیت
دوستان عزیز
لطفا بحثای تخصصی و بالای دیپلمیتون رو تو پروفایل ها انجام بدین .
اینجا درد و دله ، میدونین که ؟
چقدر حال میده ادای آقای عاشق رو در آوردن
برین وگرنه به کویین خانم میگم پستاتونو پاک کنه ، آقا عاشق هم با چماق بیفته دنبالتون
پ ن : حالا فهمیدین بچه ها کدنویسی و اصطلاحات خارجکی سرشون میشه ؟ یا بگم بیشتر توضیح بدن ؟!
عجیب نفس گرفته و بریده از همه جا آخرین راهی ک ب ذهنم رسید این بود ک بیام اینجا..
نمیدونم خدا مارو با چ اشتباه گرفته؟!ما بنده ایم ،آخه بنده چقدر میتونه صبر داشته باشه؟!
بیماری،زلزله،سیل،اقتصاد،مرگ،هرروز خبر بد هرروز خبر بد....
از خانواده نگم ک فاجعه ست....قرنطینه ک شده دیگه حتی از اتاقمم نمیام بیرون ک ببینم کی چ مرگشه....حالم از لفظ خونه خانواده دوست آشنا ب هم میخوره....
این امتحانه یا خدا قهرش گرفته از این همه بنده؟!!
با حال بدی خوابیدم با حال بدی بیدار شدم با حال بدی دارم روزم و سپری میکنم...
روزمرگی هام هم ب هم خورده..
چرا حس و حال عید نیست هم ک دیگه عجیب دامن زده ب حس و حال بد: (
لعنت ب گذشتگان جاهلی ک فکر و ذکرشون خوردوخوراک و ادامه نسل بوده:( گند زدن ب زندگی ماها....حالا محکوم ب زندگی ای هستیم ک از هرکجا میگیری ی جاش باز ایراد داره ....
ناشکری هستش ..ولی کاش ب این دنیا نمی اومدم...عجب تاریخ بدی ،جامعه بدی،زندگی بی ارزشی......
حالا چ میشه؟قطعا واکسنش میاد،درست میشه همه چ درست میشه ولی این عمر ۵۰,۶۰ساله ما چ قدر بیهوده داره تو این دنیا سپری میشه....
روزتون خوش.
سی سالگی یکی از اون بزنگاههای زندگیه. دوست ندارم از کلمه بحران واسش استفاده کنم ولی بین 29 تا 31 سالگی کم کم یه سری سوال و دغدغه جلوت میاد که کجای مسیری؟چی شد که اینجوری شد؟
پررنگ شدن اشتباهات رابطه ای شغلی تحصیلی خانوادگی در ذهن! ترس از دست رفتن فرصتها! هجوم خاطرات! روبه رو شدن با روی جدی زندگی!
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
چرا هیچ وقت نمیتونم کاری که دوست دارم و بهش یقین دارم انجام بدم
واقعا برای خودم متاسفم
حس میکنم وقت زیادی ندارم برای جبران این همه خرابکاری باید بجنبم.....
(1398 اسفند 25، 23:00)همساده نوشته است: [ -> ]سی سالگی یکی از اون بزنگاههای زندگیه. دوست ندارم از کلمه بحران واسش استفاده کنم ولی بین 29 تا 31 سالگی کم کم یه سری سوال و دغدغه جلوت میاد که کجای مسیری؟چی شد که اینجوری شد؟
پررنگ شدن اشتباهات رابطه ای شغلی تحصیلی خانوادگی در ذهن! ترس از دست رفتن فرصتها! هجوم خاطرات! روبه رو شدن با روی جدی زندگی!
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
به نظر من زندگی ما حاصل انتخابهای ماست . اگه امروز هم انتخاب اشتباهی بکنیم فردا ضررشو میکشیم . پس بهتره گذشته رو رها کرد و از این به بعد رو برنامه ریزی کنیم و درست بسنجیم و درست انتخاب کنیم