(1388 ارديبهشت 12، 8:18)آرا نوشته است: [ -> ]میخوام اینجا یه نصیحت کنم .. البته کوچیکتر از اونم که نصیحت کنم ..
اونائی که توبه میکنن و توبه ی خودشونو میشکنن ببینید اگه میتونید خود ارضائی رو ترک بدید توبه کنید .. من از بعضی آدما که میگن اگه توبه خودتو شکستی باز بیا توبه کن به قول معروف که میگن اگه 100 بار هم توبه شکستی, دوباره باز آی...
بابا همین جمله و افکار نمیزاره توبه ی شما دوام داشته باشه... آقا 1 ماه این کارو انجام نده بعد که دیدی دیگه میتونی تا آخر عمرت ترکش کنی توبه کن ... درسته توبه کردن خیلی به شما انگیزه میده ولی ببین اگه توبه کردی بعد دوباره این عمل زشتو انجام دادی چه گناه سنگینی پات میوفته ..هم خود ارضائی و هم شکستن عهد و پیمان با خدا ..
بچه ها من یه تجربه خیلی جالب تو این کار بدست آوردم .. ببینید شما وقتی تصمیم به ترک خود ارضائی میگیرید 4 5 روز اول خیلی مصمم هستین ولی بعد دوباره اراده کم کم سست میشه .. تا اونجا که نفس شما برتون غلبه میکنه .. اگه دیدید که دارید سست میشد قبل از اینکه افکار زشت تو ذهنتون بیاد بشینید و با خدا رازو نیاز و گریه کنید .. این کار باعث میشه خدا نیروی چند برابر واسه این کار بهتون بده ... سر زدن به این سایت و دیدن نوشته های افرادی که دارن این عملو ترک میدن هم به شما روحیه بشتر میده ..
ببخشید اگه طولانی شد .. راستی همین طوری شروع نکنین به ترکش .باید بشه یه هدف تا موفق بشین..التماس دعا
سلام دوست عزیز
حرف شما درست اما...
به چند دلیل من کاری که شما می گی رو زیاد موافق نیستم باهاش:
1-از کجا معلوم 1 ثانیه دیگه نمیری؟کی می دونه قراره یه ماه دیگه زنده باشه اگه اینو می دونستم حتما صبر می کردم و همون 1 ماه آینده توبه می کردم ...
2- از راه هایی که شیطان برای فریب داره اینه که حالا توبه نکن شاید دوباره انجام بدی بذار وقتی دیگه اصلا انجام ندادی توبه کن ! که آدم چون مسئولیتی رو با توبه نکردن قبول نمی کنه ممکنه هزار بار دیگه اون گناه رو انجام بده و یهو دیدی این قدر گناه براش عادی شد که تمام قبح گناه ریخت و اون ندامتی که برای یک توبه لازم هست رو دیگه بعد از هزار بار با رضایت تکرار کردن گناه ممکنه نداشته باشه
موفق باشین
سه ایکس خسته
این روزا بازم یکم حال روحیم خرابه ولی طاقت اوردم خدا بهم کمک کنه نشکنم اون انرژی مثبت و بی حد وانتهام داره کم میشه خدا بهم کمک کنه !ولی من کم نمیارم از خودم مطمئنم من اراده ی فولادی دارم که باهاش میشه به همه جا رسید دنیا هنوزم زیباست
فکر کنم این طوریه که آدم تا یه اوجی اذیت میشه، اما بعدش خوب میشه میره (شاید مال اینه که بدن عادت کرده مدام کلی انرژی از دست بده)، صرفا بی توجهی، و به قول تنها کم محلی، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره
آخه تو این اوج بودن آدمو داغون میکنه!چی کار کنم تا روحیم عوض بشه ؟خودم هرچی کردم نشد
حتی دردودل با مامانمم که همیشه جواب میداد دیگه کارساز نبود پیاده روی هم کردم دوش آب یخ هم گرفتم ولی هنوز افسردم بخدا نه که فکر کنی دارم به خودم تلقین میکنم نه تازه کلی روحیه به خودم دادم ولی کار ساز نبود فکر نکم مال امتحانه استاتیک باشه که هرچی میخونی بی فایدست لعنتی خیلی سخته!
یه سوال داشتم ؟ بچه ها میخواستم بدونم خود ارضائی تغییری در ضاهر فرد بوجود میاره ؟!!!
آخه بعضیا میگن در صورت تغییر بوجود میاره !!! ...
من الان 6 روزه که این کارو نمیکنم
........ البته تا حالا شده بود حتا 1 ماه هم این کارو نکرده بودم ولی اون موقع مثل الان مصمم نبودم که واسه همیشه ترک کنم ...
نمی دونم، فقط می دونم که هر چی بشه بشه، نباید اون کار بد رو انجام داد، اون داغون شدنه موقتیه، یعنی خوب میشه میره،
اون امتحان هم، نمی دونم مربوط میشه به این کار یا نه، اما راستش ما، یعنی خود بنده یاد گرفته بودم هر چی میشه، یه جوری یه راهی به انجام این کار زشت پیدا کنم و انجام می دادم
(نوشتن این حرفا دردناکه)، این بده. این که سخت بودن امتحان مربوط هست یا نه رو نمی دونم، اما نباید مانع ترک بشه، چون روزی بالاخره می خواین برای همیشه ترکش کنین، اون روز احتمالا همین راه رو باید برین (حتی ممکنه سخت تر شده باشه). اون روز همین امروزه، و ادامه می دیم.
آرا
(اول سلام و خوش آمد گویی)اون رو نمی دونم، تو تاپیک مناسب تر اگر پیدا کردین بنویسین شاید بهتر جواب بگیرین، اما این کار جدا از ظاهر، خودتون رو خراب می کنه.
سلام به همه دوستان یا بهتره بگم همسفران ( یه وقت نگین چایی نخورده پسر خاله شدا!!!
)
من همیشه این سوالو از خودم میپرسیدم که چرا باید خدا غریزه ی منو انقدر قوی و زیاد قرار بده که اینجوری بشه؟؟؟
اگه یکم تو این زمینه سرد تر بودم شاید اینجوری فرصتامو از دست نمیدادم. نمیخوام توجیه کنم . میخوام بگم چرا یکی مثل من باید انقدر تمایلش و غریزش زیاد باشه و یکی با این مسئله یعنی غریزه راحت تره ، سرد تره ؟
امیدوارم منظورمو رسونده باشم.
اینکه بدبختی من از کجا شروع شد دقیقا یادم نیست چون نه من اسم این کارو میدونستم نه بلد بودم مثل همه ی شما منم هیچی نمیدونستم تا بعدا فهمیدم .....
به خودم می گم اگر روزی برگردم، دوباره یه دوره بد شروع میشه، خجالت های عجیب، قرآن رو با روی باز نمی خونم، یا هر کتابی که حس کنم پاکه، استرس، مثل چی باید بشینم عکس بگیرم(وای)، اصلا آدم از خودش بدش میاد (خیلی بده، حال آدم به هم می خوره)، چه زمانی هدر میدم، ورزش رو بی خیال، شادی رو بی خیال (چون به خاطر اون خجالت ها برا خودم منع می کنم!!!)، اولاش میشه خودت رو کنترل کنی و خیلی وقت نکشی، اما کم کم نمی شه، هممون هم تجربه کردیم. این چیزا مهیجه. هیجان زا، نه این که هیجان بد باشه، ولی هیجان غیر طبیعی دیگه هیجان نیست. اصلا نمی شه با خودم خلوت کنم، هزار تا دردسر دیگه، خوابم می ریزه به هم، تمرکزم می ریزه به هم، همش خسته و خمود (؟)، یه آدم بی حوصله، نماز، اینا همش کنسل میشه، نه این که بگم شدیدا اعتقادی باشم، یا تعصبی، تعصب نمی ذاره که خیلی چیزا رو بشه دید. گاهی لازمه آدم با خودش خلوت کنه، بشینه به زندگی فقط نگاه کنه، این طوری
(از زندگیم که از دست دادم ناراحتم اما خب خوشحالم که به لطف بچه ها، و قرآن جلوش رو گرفتم) حالا می فهمم هیچ چیز خارج از اون چیزی که باید رخ بده نمی ده، (
)
تعصب نه، ولی آدم بهتره تو زندگیش به چند تا چیز پایبند باشه (نظر منه، فردا کسی یقه منو نگیره
)
واقعا دردناکه ببینی یکی با خودش این کار رو انجام میده، سلام سلام راست میگه، نباید تو نظم این چیزا دستکاری کرد،
درسته که این کار ممکنه لذت بده، اما زهرمار میشه، همش بوی بد (ببخشین) عرق، سریع هم بد بو میشی، همه جای بدن، از سر و موها تا پا. تو جوونی اراده قوی تره، آدم همین الان جلوش رو بگیره بهتره، گاهی خدا تو اراده آدمه، فقط کافیه انجامش نداد، همین، مگه این کار درمان چیزیه؟
(رابطه جنسی با همسر، زمین تا آسمون با این کارا فرق داره)
انجام که ندم، خب گاهی بی کار میشم، اما این سکوت و خلوت بی کاریم رو نمی خوام از دست بدم، (مفت نیامده است، مبخش آسان) خیلی هم با تنهاییم کیف می کنم، تازه خیلی از ارسالای این جا واقعا جالبن، کلی می خندی،
همش هم که تنها نیستم،
تنهایی وقتایی کیف میده که یاد خدا توش باشه، اصلا وقتی یاد خدا بیاد، آدم دلش می خواد تنها باشه (این طوری شدم
)
(1388 ارديبهشت 13، 8:35)نیما نوشته است: [ -> ]نمی دونم، فقط می دونم که هر چی بشه بشه، نباید اون کار بد رو انجام داد، اون داغون شدنه موقتیه، یعنی خوب میشه میره،
اون امتحان هم، نمی دونم مربوط میشه به این کار یا نه، اما راستش ما، یعنی خود بنده یاد گرفته بودم هر چی میشه، یه جوری یه راهی به انجام این کار زشت پیدا کنم و انجام می دادم (نوشتن این حرفا دردناکه)، این بده. این که سخت بودن امتحان مربوط هست یا نه رو نمی دونم، اما نباید مانع ترک بشه، چون روزی بالاخره می خواین برای همیشه ترکش کنین، اون روز احتمالا همین راه رو باید برین (حتی ممکنه سخت تر شده باشه). اون روز همین امروزه، و ادامه می دیم.
آرا
(اول سلام و خوش آمد گویی)اون رو نمی دونم، تو تاپیک مناسب تر اگر پیدا کردین بنویسین شاید بهتر جواب بگیرین، اما این کار جدا از ظاهر، خودتون رو خراب می کنه.
پارمیدا
سلام سلام
یه خبر دارم در سطح تیم ملی
امتحانمو با موفقیت پشت سر گذاشتم حالمم خیلی خوبه از خوشحالی دارم پر درمیارم از همه مهمتر اینکه این بحرانو بدون شکستن پشت سر گذاشتم الانم به خودم و ارادم افتخار میکنم
خرسند شديم از اين كه امروز
رنگي دگر است، نه رنگ ديروز
تا شب نشده، رنگ دگر شد
گفتند از اين نكته، هزار نكته بياموز
فرياد زديم كه چرخ گردون
ليلا تو نداده اي به مجنون
فرياد بر آمد آن كه، خاموش
كم داد اگر، نگيرد افزون
خاموش شديم و در خموشي
رفتيم سراغ مي فروشي
فرياد زديم دواي ما كو
گويند دواست، باده نوشي
هشيار نشد مگر كه مدهوش
اين بار گران بگيرم از دوش
آرام كنار گوش ما گفت
اين بار گران تو مفت مفروش
از خود به كجا شوي تو پنهان
از خود به كجا شوي گريزان
بيداري دل چنين مخوابان
سخت امده است
مبخش آسان
هشيار شديم از اين كه هستيم
رفتيم و در ميكده بستيم
با خود به سخن چنين نشستيم
ما باده نخورده ايم و مستيم
با عرض سلام علیکم خدمت همه
امروز میخوام برم یه جایی(نمیگم فیلم جنایی شه) برای کارآموزی صحبت کنم..
همش 2 نفر و میخوان 1 دونه قدرتی (که 9999999999999999%پسره..الهی همه ی پسرا جیز جیز بشن من راحت شم..کسی که احتمالا اعتراض نداره؟؟؟!!!) 2 ومیشم الکترونیک(که منم!خنده)
امروز داشتم برای خانواده تعریف میکردم میخوام برم چی بگم
وارد اتاق مدیر عامل که شدم(باید برم با ایشون صحبت کنم) میگم سلام علیکم..خوبید ؟ من اومدم استخدام شم...
بعد قیافه ی آقاهه میشه...>
بعد من میگم..میدونم از این حرفی که الآن میخوام بزنم ناراحت میشین اما خوب باید بگم..
من هنوز--->
هنوزم اون آقاهه-->
لطفا سمت معاونی رو به من بدین !!!
مدیر عامل جان--->
من-->
آخه میدونین نمیخوام خیلی اینجابمونم..میدونم میخواستین پست خودتون و بهم بدین اما خوب میخوام برم جای دیگه ای مشغول شم گفتم یه مدتم قبلش اینجا کار کنم
خنده
من الآن معاون جان جان بی نامم (درست نوشتم..خان جان برای پسراس)
همچنان خنده
به به بی نامم می خواد بره سر کار
اون جریان جیزتو نشنیده می گیریم .. بگو تا اعتماد بنفست بره بالا
راستی هم رشته ای هستیما..
از حالا بی نام می شه
سرکار معاون جان بی نام !
اگه هم مشاوره خواستی رو خودم حساب کن
پنج شش سالی از اون روزی که به مدیرعامل گفتیم می خوایم معاون شیم
می گذره
میبینم دوستان با جیز جیز شدن مشکل دارن!
جدی تارک
خیلی خوشحالم..حتما چون به نظر تو بد مخمصه ای افتادم(فیلم جنایی بود)
خنده
حالا ماجرای من:
وارد ساختمون شدم..
واووووووووووووووووو...
چه تشکیلاتی..
خلاصه با هر بدبختی بود موانع امنیتی رو یکی یکی پشت سر نهادم و وارد آسانسور شدم..طبقه ی 9!
چه آیینه ای...
داشتم با مقنعم ور میرفتم یهو گفت طبقه ی سوم و تا به خودم بجنبم در باز شد..
فکر بد نکنید فقط داشتم با مقنعم ور میرفتم..
خلاصه پشیمون شدم و مثل بچه ی آدم وایسادم..تمام طبقات تقریبا وایساد(هی یکی یومد تو یکی میرفت بیرون!)
رسیدم طبقه ی 9 گفتن تشریفتون و ببرین طبقه ی 12!
خلاصه وقت سلام علیکم رسید
جناب مدیر عامل هر چی میگفتن من لبخند میزدم..(هیچی از چیزایی که میگفت سر در نمیاوردم)
حس کردم الان میگه..عزیزم شما تشریف ببر کنار اون کارگر های محترم آجر بنداز بالا!!
خلاصه نمیدونم چی شد ولی گفت ا زنظر من مانعی نداره!!
هنوز باورم نمیشه..
اعتماد بنفسم شده بود در نخود سبز!
خلاصه فعلا که مشکلی نیست تا ببینیم چی میشه
فکر کنم دعاهاتون جواب داد...دعا کرده بودین از شرم خلاص شین؟
اما کور خوندین..من قراره با نواده ی 1000امم هم بیام اینجا
حالا بفرمایید آدامس
دوستان عزیزم راستی من کار پیدا نکردم ها...
همه ی این جیمز باند بازی ها که گفتم برای کارآموزیم بود....
ولی جدا باید یه تبریک به خودم بگم..
فعلا یه چیزی .. خبر آمد خبری در راه است (این و داشته باشید تا بعدا بگم قضیه چیه)
به افتخار خودم و خودش و خودت یه کف مرتب بزنن.سوت هم خوبه
راستی سلام سلام خوابم میومد جوابت و کامل ندادم..آخرین مرحله هم اینکه...
بی نام-->
"حالا خنده"
به به میبینم که اینجا همه مهندس برق
تشریف دارن،
اگه منم قبول میکنین،داریم برق قدرت میخونیم
خوشحالم بینام خانوم،ایشالا کارآموزی منم زودتر برسه
بگین ایشالاااااااااااااااا