1392 مرداد 11، 1:50
دیشب بعد جوشن کبیر و قرآن به سر، برگشتیم خوابگاه.
مراسمِ توی نمازخونه مختصر بود.
وقت بود، گفتم ترجمه ی ابو حمزه ی ثمالی رو هم بخونم.
یه عبارت ه بود، دلم و گرفت:
..... يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا قَدِيمَ الْإِحْسَانِ
أَيْنَ سَتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ عَفْوُكَ الْجَلِيلُ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ ...
..... ای بزرگ نعمت، ای دیرینه احسان؛
کجاست پرده پوشی زیبایت؟ کجاست گذشت بزرگت؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ ...
چند بار خوندم ش.
مراسمِ توی نمازخونه مختصر بود.
وقت بود، گفتم ترجمه ی ابو حمزه ی ثمالی رو هم بخونم.
یه عبارت ه بود، دلم و گرفت:
..... يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا قَدِيمَ الْإِحْسَانِ
أَيْنَ سَتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ عَفْوُكَ الْجَلِيلُ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ ...
..... ای بزرگ نعمت، ای دیرینه احسان؛
کجاست پرده پوشی زیبایت؟ کجاست گذشت بزرگت؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ ...
چند بار خوندم ش.